۱۳۸۷ خرداد ۲۲, چهارشنبه

پرورش قارچ صدفی در شهرک دانشگاهی رامین توسط برو بچه های زراعت و اصلاح86
کی باورش میشد یه روز ما بتونیم تو این شهرک مضخرف دانشگاهی با این شرایط سخت و طاقت فرسا قارچ پرورش بدیم؟
بابا دمتون گرم.من یکی که باورم نمیشد یه روز این بهنام و محمد رضا بتونن قارچ برداشت کنن. ولی دیدم که شد.
آره ما با همه ی سختی هایی که کشیدیم نشون دادیم که میتونیم حتی بدون توجه و حمایت مسئولین دانشگاه و در محیطی که کمترین امکانات رو هم نداریم ،رو پای خودمون بایستیم.
امیدواریم این موفقییت الگویی بشه واسه بچه های دیگه تا بدون اینکه به امید کمک دیگران باشن؛ یا خودشون راهشون رو پیدا کنن، یا واسه خودشون یه راه بسازن.
بزارید یه خورده هم از زبون خودشون درباره ی کاری که کردن بشنویم:
یکی از شرایط من واسه ازدواج با تو کار کردنه !
یه آدم هیچ وقت نا امید نمیشه
تو این گرما پرورش قارچ محاله اونم تو شهرک دانشگاهی...
اینا همه حرفایی بود که من از اطرافیانم شنیدم.یکی امید می داد و یکی نا امیدم میکرد.
اوایل اردیبهشت بود که دو تا کیسه قارچ کاشتیم اما با یونجه ، قابلمه و گاز قرضی !
تو سرویس دانشگاه وقتی ما رو با این وسایل دیدن با خنده گفتن: انگار شهرکی ها می خوان نذری بدن!
آره، میخوایم نذری بدیم. اونم قارچ صدفی!
متاسفانه کیسه های قارچمون کرم زد، چون یونجه ها رو خوب نجوشونده بودیم.15 روز کارمون خراب شد.
اما با داشتن یه استادی مثل خانم فراست نا امیدی معنا نداره! مدام می گفت:" آقای رستمی ناامید نشو ..." ما هم اعتماد کردیم و نتیجه اش رو گرفتیم.
توی عید بود که بهنام (مدیر کل پروژه !) پیشنهاد کشت قارچ رو بهم داد... بعد از عید بذر قارچا رو جور کردیم. یه روز که می خواستیم بیایم دانشگاه و سرویس شهرک هم نیومده بود مجبور شدیم تا در شهرکو پیاده بیایم که یه دفعه بهنام داد زد: کاه!!
بله دو تا گونی از اون کاه برداشتیم و توی اتاق یکی از خونه های خالی شهرک جا دادیم و کارمونو شروع کردیم.
یه روز خونه بودم که بهنام زنگ زد و خبر محصول دهی قارچا رو بهم داد. خدا می دونه که چقدر خوشحال شدم، تا جایی که بعد از قطع کردن گوشی سجده شکر کردم. وقتی از خونه برگشتم و قارچا رو دیدم از فرط خوشحالی داشتم بال در میاوردم.
اول از همه یاد حرف استاد افتادم که می گفت هیچ وقت ناامید نشو.. و با این حرفش کلی بهمون امید داد.
امیدوارم بتونم تو سفری که تابستون میرم نایب الزیاره شما و دوستان عزیزم و تنها امید زندگی ام یعنی همسر آینده ام باشم.









عكاس : سجاد راستگو



۳ نظر:

ناشناس گفت...

با سلام و خسته نباشيد و با آرزوي سلامتي، اميدوارم كه همواره با روحيه اي خوب در جهت علمي شدن وبلاگ قدم برداريد. در اين راستا چند جمله زيبا و ارزشمند از بزرگان را برايتان بازگو ميكنم:
به جاي اينكه به تاريكي لعنت بفرستيد، يك شمع روشن كنيد (كنفوسيوس)
اميد نان روزانه آدمي است (تاگور)
شكست يعني تاٌخير در پيروزي( حضرت علي (ع)
ما از جنس روياهايمان هستيم (شكسپير)
خداوند به تمام پرندگان دانه مي دهد اما آن را درون لانه اش نمي اندازد.
مردمان احمق هميشه از گذشته حرف مي زنند، عاقلان در فكر حال هستند و ديوانگان از آينده سخن مي گويند. (ناپلئوون)

ناشناس گفت...

سلام ... خسته نباشید
این که یه عده ای انقدر با ذوق و علاقه دنبال کار این وبلاگند و کلی وقت و هزینه صرف به روز رسانی و تایپ و آپلود و... میکنند خبلی قشنگه (والبته قابل تمجید و تشکر) اما ای کاش سایرین هم یه خورده قدر شناسی می کردند و با یه ذره ذوق، با بازدید ها و کامتاشون به آریو کیدزی ها امید و دلگرمی بیشتری می دادند تا اونا هم بدونند کسی هست که ارزش کاراشونو بدونه... حیفه، انصافاً حیفه این علاقه کور بشه و این حرکت قشنگ که خیلی از گروه ها و ورودی های دیگه حسرتشو میخورند و مسئولای علمی و حفاضتی هم البته بزرگی کار رو درک کردند، از بین بره...

ناشناس گفت...

سلام
واقعا خسته نباشید خیلی دمتون گرم از لطفی که به ما داشتید ممنون. همکاری خودمو جهت پرورش قارچ با دوستان اعلام میدارم.
در خدمتیم