۱۳۸۸ شهریور ۱۲, پنجشنبه

کلاس آرومیه...همه ی کسایی که می دونن سخنان شیرین استاد مانند لا لا یی اون ها رو به خواب می بره ، ردیف های آخر کلاس نشستن تا بتونن این دو ساعتو با خیال راحت چرت بزنن...

هنگامی که پدر گناهی انجام می ده یا لقمه ی حرامی می خوره شیطان از همین راه وارد نطفه ی فرزندش می شه و اینجوری فرزند هم مانند پدرش به سمت گناه میره...

چون استاد توی کلاس قدم می زنه ناچارم چشمای خودمو نیمه باز نگه دارم تا اگه نگاش به من بیفته بتونم خودمو زودی جمع و جور کنم.اما این سخنان استاد مانند آب سردیه که سر تا پای منو می لرزونه و خوابو از چشام می پرونه...

تا امروز هر بار نگاه استاد به من می افتاد، بدون اینکه بدونم چی می گه ، با چشمای خواب آلود سرمو به نشونه ی تایید براش تکون می دادم تا مبادا استاد بفهمه که من همش خوابم و دارم دسش می ندازم...

با خودم میگم شاید ژنی به نام ژن گناه وجود داره که از پدر به فرزند میرسه...از این فکر خندم میگیره!

به همراه یکی از بچه ها با استاد درباره ی اختیار انسان و تاثیر محیط بحث می کنیم. پس از دادن پاسخ هایی که ما از درکشون عاجزیم کلاس بدجوری نا آروم میشه و استاد از کوره در می ره :

ما تو این دانشگاه هر کی رو بخوایم می بریم کمیته ی انتخابی(منظورش کمیته ی انضباطی بود!) و براش حکم می زنیم هیشکی هم نمی تونه بهمون بگه بالای چشت ابرو!
وضعیت امروز کشور ما هم جوریه که هر دانشجویی تو پروندش حکم داشته باشه هیج جا بهش کار نمی دن...

پس از شنیدن سخنان استاد لبخندی رو لبام می شینه و خیلی آروم پلکامو رو هم می زارم اما دیگه ناچار نیستم اون ها رو نیمه باز نگه دارم...





یه روز با سرویس های دانشگاه رفته بودیم اهواز...خیابونا خیلی شلوغ بودن و گروه هایی از مردم که بیشترشون جوونای بیکار بودن کنار خیابون وایساده بودن. انگار چشم براه بودن تا کسی بیاد یا چیزی بشه...

یه بابایی دوربین بدست اون ور خیابون وایساده بود و از مردم فیلم می گرفت.با خودم گفتم این بابا باید از کارمندای صدا و سیما باشه این بهترین فرصته واسه بچه معروف شدن!

تندی پریدم اون ور خیابون و خودمو انداخنم جلوی دوربین! تا به خودم اومدم دیدم همه دارن از جلوی اون دوربین در میرن و خودشونو تو هر سوراخی شده قایم می کنن که اون باباهه ازشون فیلم نگیره...
با خودم گفتم این اهوازی های بیچاره چقدر خجالتی ان ! آخه دوربین که ترس نداره تازه بعدش می تونید کلی هم جلو رفیقاتون پز بدید که آره ما هم رفتیم تو تلیویزیون!!!

منتظر بودم که اون آقاهه بیاد سمتم و چیزی بپرسه اما اون فقط یک لحظه دوربین رو به سمت من برگردوند و رفت...انگار همون یک صحنه ای که از من فیلم گرفت براش کافی بود و چیزی بیشتر از اون هم نمی خواست...

این روزها خیابونای اهواز حال و هوای خاصی داره و منو یاد دوران بچگیم می ندازه. اون روزها معلم کلاس درسو تعطیل می کرد و ما رو با خودش به خیابون می برد. یه بابایی پشت بلندگو فریاد میزد و ما هم هر چه او می گفت تکرار می کردیم...

اون روزها بلند گو ما رو کنار هم نگه می داشت اما امروز کسی که پشت بلندگو بود با فریادهای خودش ما رو از هم دور می کرد...




نمی دونم تا حالا شده تو سایت دانشگاه نشسته باشید و مسئول سایت یهو از پشت میزش بلند شه و مستقیم بیاد سراغ شما و ازتون بخواد این پیج های غیر علمی رو که باز کردید ببندید؟!
تا حالا از خودتون پرسیدید چرا مسئول سایت میون این همه آدم مستقیم میاد سراغ شما؟ یا ایشون از کجا فهمیده شما این پیج های غیر علمی رو باز کردید؟!

پیشتر از یکی از دوستام شنیده بودم نرم افزار هایی هستند که به کمک اون ها می شه صفحه ی نمایش کامپیوتر هدف رو از هر جای دیگه ای تو شبکه نگاه کرد و همه ی کارای اونو زیر نظر گرفت! اما چون با شبکه آشنایی زیادی نداشتم این حرفشو باور نکردم. اما اتفاق هایی که تو سایت دانشگاه می افتاد منو درباره ی این نرم افزار ها خیلی کنجکاو می کرد...

یه روز تو سایت کمیاب رفتم تو بخش نرم افزارهای شبکه.این بخش پر از نرم افزراهای جاسوسی و کنترل کامپیوتر ها از راه دور بود که می تونستند کاربرد مفید هم داشته باشند:

...نام نرم افزاری می باشد که به کمک آن مدیران شبکه می توانند بر روی سیستم های کارمندان نظارت نموده و اقدامات انجام داده شده توسط آن ها را نظارت کنند. در این نرم افزار صفحه نمایش هر یک از کارمندان را می توان به طور کامل مشاهده نمود و می توان دریافت که هر کاربر اکنون در حال انجام چه کاری می باشد...

از ویژگی های این نرم افزار می توان به موارد زیر اشاره نمود: نمایش صفحه نمایش کاربران- قابلیت عکسبرداری از محیط کاری کاربران- کنترل کامل سیستم کاربر موجود در شبکه- قابلیت کنترل موس و صفحه کلید- قابلیت فیلم برداری از محیط سیستم کاربر- قابلیت قفل نمودن سیستم کاربر و یا خاموش کردن آن و...

یکی از بچه ها می گفت: یه روز تو سایت دانشگاه نشسته بودم و پیج های زیادی باز کرده بودم که خودم هم نمی دونستم بعضی هاشون چی هستن و از کجا بازشون کردم! یدفه مسئول سایت اومد و بهم گفت: اون پنجره ی دانلود رو ببندید!!!

بهش گفتم من که چیزی دانلود نمی کنم! در جوابم گفتند که : شما داری یه فایل ام پی تری دانلود می کنی که اندازش 4.9 مگابایته!!!
میون پنجره ها که گشتم دیدم آره یکی از لینکایی که باز کردم همون فایلیه که مسئول سایت می گن!

تا حالا در این ضمینه قانونی پیدا نکردم ولی گمان نمی کنم به هیچ بهانه ای(بازدید برخی دانشجویان از سایت های غیر علمی و...)بشه تا این حد به حریم شخصی افراد تجاوز کرد....





۱۱ نظر:

محسن سیفی گفت...

سلام
خوشحالم که دوباره آپ کردی ... تو که این همه موضوع داشتی بهتر نبود که اینا رو تو ی چندتا پست متوالی در این مدت رکود وبلاگت بزنی ؟!
به هرحال پست جالبی زده بودی ... به خاطر حجم وسیع مطالبت و گستردگی اون نمیتونم جواب تک تکشون واست بنویسم بعدا به خودت میگم ...
راستی یه چیزی : صحفحه اول وبلاگت خیل سنگین شده اگه میتونی تعداد پستهای صفحه اول رو کم کن ...
منم آپ کردم ... خوشحال میشم سر بزنی...

دوباره زندگی... گفت...

کاش یه نفر در جواب اون استاد آیه های 2 و 3 سوره انسانو میخوند! اونجا که میگه:
انّا خَلَقنا الإنسان مِن نُطفةٍ أَمشاجٍ نَبتَليهِ فَجَعَلناهُ سَميعاً بَصيراً... انّا هَدَيناهُ السَّبيلَ إما شاكراً وَ إما كَفوراً
ما انسان را از نطفه ای که دارای اجزای به هم پیوسته است آفریدیم و او را از صورتی به صورت دیگر و از مرحله ای به مرحله ی دیگر درآوردیم و او را شنوا و بینا ساختیم و تا دعوت خدا را بشنود و نشانه های او را در آفرینش ببیند...همانا ما راه درست را به انسان نشان دادیم، و اوست که یا سپاس میگذارد، یا ناسپاسی پیشه می سازد.

در مورد سایت یونی هم.. در زشتی نوع برخورد اون افراد با دانشجوها که هیچ شکی نیست، اما اگه کسی فکر میکنه حقی ازش گرفته شده خوب باید (با زبون خوش) بره دنبال اثبات حقوقش. من خودم اون اوایل خیلی درگیر بودم تو سایت ولی دیدم واقعا نمیشه اینجوری نفس کشید. آخه اصلا اینجوری نیست که همه ی صفحات غیر علمی از نظر مسئولین سایت ممنوع باشه. بستگی به محتوای صفحه و کاربردش داره. یه بار که با جی تاک!!!کار میکردم بهم گفتن صفحه رو ببند، براشون توضیح دادم که دریافت کننده ی ایمیل من الان آن بود و... در ضمن من با کامپوتر خودم اومدم و کسی هم الان منتظر کابل نیست و... خوب قانع شدن و قضیه تموم شد، منم به کارم ادامه دادم. بعضیا فک میکنن هر وقت بهشون گفتن: اون صفحه رو ببند… باید بگن: چشم! ولی اصلا این طور نیست.
اما خداییش قبول کنین شاید از نظر من، شما یا بقیه، کار با یاهو مسنجر هم تو دانشگاه مشکلی نداشته باشه (برنامه ای که نصبش تو همه ی دانشگاه هایی که من دیدم یا شنیدم ممنوعه)...ولی این قضیه رو اگه تعمیم بدیم به همه...ممکنه وضعیت سایت دانشگاه هم دست کمی از کافی نت های مرکز شهر نداشته باشه. همینطوری که الان میدونیم و حتما هم دیدیم عده ای میان سایت واسه فقط وب مسنجر یا میبو باز میکنن و شروع میکنن به چت کردن... درحالیکه همون موقع مهلت تحویل پروژه ی بعضیای دیگه داره تموم میشه و منتظرن تا یه نفر بلند شه و بشینن سر جاش!
به نظر من مدیر یه سایت باید دارای بینشش قوی و بسیااااار موقعیت سنج باشه. باید اینو درک کنه که با این وضعیت امکانات فرهنگی و خبررسانی دانشگاه، و اینکه ما تبعید شدیم وسط بیابون و ... موقعی که 4 تا کامپیوتر بلا استفاده مونده، هیچ اشکلالی نداره یه دانشجو، حتی اگر وقت قبلی هم نداشته باشه، بشینه پشت میز و بره تو سایت های فرهنگی و اجتماعی و سیاسی و ... ببینه دنیا دست کیه!
در ضمن یه دانشجو هم باید اونقدر ادب و فرهنگ داشته باشه که وقتی سایت شلوغه و ملت دارن به هم التماس میکنن واسه دانلود یه مقاله، دست از کلوب و این گلابی بازیا برداره! این البته به معرفت طرف بستگی داره، وگرنه ممکنه پیش خودش بگه: (من وقت گرفتم، دلم میخواد الان کلوب بازی کنم. به هیچکس هم مربوط نیست، اصلا هم برام مهم نیست چه کمکی میتونم به بقیه بکنم!)
و باید اونقدر شعور و شخصیت داشته باشه که بفهمه اگه عکس غیر اخلاقی هم میخواد دانلود کنه، رو دسکتاپ کامپیوتر دانشگاه محل مناسبی برای ذخیره اش نیست! آدم بعضی مانیتورا رو میبینه یادش میره اومده تو یه محیط فرهنگی... آدم بعضی وقتا واقعا جای خالی مسئولای سختگیر رو چقدر احساس میکنه! آخه این حرکات که متاسفانه بارها دیده شده جاش دیگه تو دانشگاه نیست! حالا هر چقدرم طرف با مسئول وقت! سایت که پشت میز نشته، رفیق فابریک باشه!
این بحث قانونی بودن یا نبودن اون برنامه رو باید از بچه های حقوق و ارتباطات پرسید. یکی از درگیریهای ذهنی من اینه که چقدر حیف دانشگاهمون علوم انسانی نداره! البته اونطوری که من از دانشجوهای یونی های دیگه شنیدم ، اونا هم همچین برنامه های کنترلی ای رو تو سایتشون دارن. کافی نتای سطح شهرم که دارن...

محسن سیفی گفت...

دوباره زندگی واقعا خیلی صبر و حوصلت زیاده که این همه کامنت مینویسی !!!

دوباره زندگی... گفت...

@ محسن سیفی: آره ها...خودمم به این فکر کردم!

Hassanali گفت...

آه از دلت... آه!
ان شا ا.. وقتي تونستي ديپ فريز رو باز کني اين برنامه رو هم ميشکوني!
سخت نگير پرشين من عزيز... خدا وکيلي يه پست مثبت بذار آدم لذت ببره!

ناشناس گفت...

اگه تو دانشگاهمون چیز مثبتی دیدم حتما دربارش می نویسم تا نیاز...شما هم برآورده بشه!!!

محسن سيفي گفت...

سلام
رامین رو حمایت کنید ...
حتما پست زیر رو بخونید و نظر بدید :
http://khateratedaneshgahi.mihanblog.com/post/67

ناشناس گفت...

در مورد سایت دانشگاه باید بگم یه بار مچ من رو در حال چت گرفتند البته این مال زمانیه که سایت هنوز این شکلی نبود . ولی بعدآ من میفهمیدم آقایان شرافت و عامری به چه جاهایی که سرک نمی کشند.!!!!!!!

محسن سيفي گفت...

راستی یه سری هم به وبلاگ دانشجویان بدون مرز بزنید ...
لازم نیست حتما کامنت بذارید ... فقط خواستم که نظرتون رو بدونم ...
توی نظرات خصوصی خودم جواب بدین لطفاً ...
ممنون میشم ...[گل]

msd گفت...

سلام
من که اونقدر گرفتارم که حتی وقت نمیکنم پای اینترنت بشینم ، ولی الان که بعد از مدتها یه سر به سایت زدم و دیدم مثل قبل حرف حساب میزنی خیلی خوشحال شدم
به نظر من نقل حرفای این اقا (استاد حاج) کافی نیست باید یه جوری شرشو از جامعه علمی کم کرد
باور کنید از اون روزی که به این دانشگاه امدم اونقدر حرف ناحساب و تخریب چهره دین از این اقا دیدم
هر چند چشم اب نمی خوره رسیدگی بشه ولی پیشنهاد میدم همه مون از دانشگاه درخواست کنیم که عذرشو بخوان

ناشناس گفت...

سلام
وای چشت روز یک مهر رو نبینه!باز رامین و.....
باز رامین وراه رفتن سلیبی دختراش(مانکنی)
پچ پچ های دخترا از 200متری در زاویه مستقیم یک پسر بیچاره دانشجو!
البته اگه این خانمها یه نگاهی تو آینه به خودشون کنن بد نمیشه
نترسن آینه نمیشکنه!
ماشاا... به حجاب خواهرای رامینی!استغفرال.!
از اون مسول خوش اخلاق سایت که انگار کاراگاه پوواروو!
ازبعضی استادا که جدول ضربو حفظ نیستن!ونمیدونن خروس تخم نمیزاره!
وازسرویسا که همیشه کم میارن و................